روزگــاری را بــدون عـشـق سر کردم، نشد
خواستم دیوانـهوار از عشق بـرگـردم، نـشد
هـیـچ کس دلـواپـسـیهــای مــرا بـاور نکرد
هیچ کس در خـاک غربتخیز هـمدردم نشد
بـغـض کـردم، مـویـه کـردم تا سحر نام تو را
گریه کردم، گریه هم تسکین سردردم نشد
هر چه کردم عـشق را از خانهام بیرون کنم
عـاقبـت پـیـش دل عـاشق کم آوردم، نشد
آی گـنـجـشکـان سرگـردان میـان کوچهها!
خـواستـم بــا آخـریـن پـرواز بـرگـردم، نشد
علی اصغر شیری
روزگاري را بدون عشق سر كردم نشد...برچسب : روزگاري, نویسنده : neynaamak بازدید : 260