مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است
بمان! که مهر تو از سینه راندنش سخت است
چگونه دل نسپاری به دیگران؟ که دلت
کبوتری است که یک جا نشاندنش سخت است
چه حال و روز غریبی که قلب عاشق من
اسیر کردنش آسان، رهاندنش سخت است
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد
کتیبههای ترک خورده خواندنش سخت است
هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام
حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است
سجاد سامانی
نوشته شده در دوشنبه نهم خرداد ۱۴۰۱ساعت توسط پیمان| |
روزگاري را بدون عشق سر كردم نشد...برچسب : نویسنده : neynaamak بازدید : 119